جدول جو
جدول جو

معنی ابومحمد هشام - جستجوی لغت در جدول جو

ابومحمد هشام(هَِ)
ابن حکم، مکنی به ابومحمد، مولی بنی شیبان. کوفی بود، به بغداد نقل کرد، از اصحاب حضرت صادق (ع) بود. وی در شمار متکلمین شیعه و از کسانی است که در صناعت کلام حاذق و حاضرجواب بود. با یحیی بن خالد برمکی همنشین و همواره در مجالس کلام وی حاضر می بود. منزلش در کوی کرخ بغداد بود و پس از سقوط دولت برامکه درگذشت. او راست: کتاب الامامه، کتاب الدلالات علی حدوث الاشیاء، کتاب الرد علی الزنادقه، کتاب الرد علی هشام الجوالیقی، کتاب الرد علی اصحاب الطبایع و بسیار کتب دیگر. (نقل به اختصار از ابن الندیم). و نیز این کتب: القدر، المعتزله، الرد من قال بالامامه. وفات وی در حدود سال 190 هجری قمری اتفاق افتاد.
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هاشمی. از خویشان القادربالله خلیفۀ عباسی. او پس از استقرار مسعود بملک، از جانب خلیفه برسالت آمد نزد مسعود و مسعود را منشور و خلع و دیگر کرامات آورد به نیشابور
لغت نامه دهخدا